زمان تقریبی مطالعه: 17 دقیقه
 

ایمان نیاکان پیامبر





همه علمای شیعه و همچنین عده اى از محققین اهل سنت معتقدند که نیاکان پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) ، خداپرست و موحد بوده اند اما برخى از علمای اهل سنت آن را نفی می کنند که در این مقاله به آن پرداخته شده است.


۱ - معنای لغوی ایمان



ایمان در لغت به معناى تصدیق کردن و ضد کفر آمده است و مؤمن به شخص خداپرست در مقابل کافر اطلاق مى شود.

۲ - تعریف متکلمان از ایمان



در تعریف ایمان بین متکلمین اختلاف وجود دارد، ولى اعتراف به وحدانیت خداوند و نفى شریک از او از ارکان اساسى ایمان نزد آنان به شمار مى رود.
[۲] التوحید، ص۳۹۴.


۳ - معنای نیاکان



نیاکان جمع «نیا» به معناى اجداد است و منظور از نیاکان در این بحث، پدران و مادران پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) از عبداللّه و آمنه تا حضرت آدم و حوا مى باشد.
[۳] اوائل المقالات، ص۴۵.
ادلّه مخالفین و موافقین ایمان نیاکان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) ، شامل همه آنها مى شود ; هر چند برخى از ادلّه نفیاً یا اثباتاً فقط مربوط به پدر یا مادر آن حضرت مى شود.

۴ - ایمان نیاکان پیامبر در علوم اسلامی



بحث از ایمان نیاکان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) در علم کلام در بخش نبوت عامه و بحث از عصمت انبیا مطرح شده است، و در علم تفسیر در سوره انعام و سوره شعراء و برخى دیگر از آیات قرآن مورد بحث قرار گرفته است.و در علم تاریخ نیز در بحث از سیره نبوی و بررسى زندگى نامه پدر و مادر پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) مطرح مى شود.
[۶] السیرة النبویة، ج۱، ص۱۲۷.
[۷] الصحیح من سیرة النبی الأعظم ج۱، ص۱۵۰-۱۵۴
[۸] تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۱۰.
[۹] تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۳۵.


۵ - ادله ایمان نیاکان پیامبر



در مورد ایمان نیاکان پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) سه دیدگاه وجود دارد:
دیدگاه اوّل: همه علماى شیعه و همچنین عده اى از محققین اهل سنت معتقدند که نیاکان پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) ، خداپرست و موحد بوده اند.
[۱۰] اوائل المقالات، ص۴۵.

[۱۱] روح المعانى فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۷۱.
[۱۲] کشف الخفاء، ج۱، ص۶۲.
و براى اثبات عقیده خود به دلایل ذیل استناد کرده اند:

۵.۱ - دلیل عقلى


پیامبر باید از هر چیزى که موجب نفرت و دورى مردم از وى مى شود، منزه و پاک باشد.
[۱۴] کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، ص۲۷۶.
[۱۵] المواقف، ص۲۶۵.
[۱۶] شرح المقاصد، ج۵، ص۶۱.
مشرک بودن نیاکان موجب نفرت و دورى مردم از پیامبر مى شود، پس نیاکان پیامبر باید از شرک منزه باشند.

۵.۲ - آیات قرآن


۱. (الّذى یرَیک حینَ تَقُوم• وَتَقَلُّبَک فی السّاجِدین) ; آن کس که چون بر مى‌خیزى تو را مى بیند و حرکت تو را در میان سجده کنندگان مى نگرد .برخى جهت اثبات ایمان نیاکان نبى به این آیه تمسک کرده مى گویند: نیاکان رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) مؤمن و ساجد بوده اند که خداوند فرمود، گردیدن تو در پشت ساجدان را مى بینم.
[۱۸] منهج الصادقین، ج۶، ص۴۸۹.
[۱۹] گازر، ج۷، ص۱۰۴.
از امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) در تفسیر این آیه روایت شده است که حضرت محمد (صلى الله علیه وآله وسلم در اصلاب پیامبران بود تا این که به پشت پدر خویش منتقل شد به زناشویی مشروع و حلال بدون آلودگى به زنا و سفاح (ازدواج غیر مشروع)
[۲۰] مجمع البیان، ج۴، ص۲۰۶.
[۲۲] تفسیر قمى، ج۲،ص۱۲۵.
و ابن عباس از پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: یعنى تو را مى بیند که از صلب پیامبری به صلب پیامبر دیگر منتقل مى شدى تا این که به دنیا آمدى
[۲۳] الجامع لأحکام القرآن، ج۱۳، ص۱۴۴.
.
مخالفین بر استدلال فوق اشکال کرده اند به این که آیه به چند صورت تفسیر شده و شما نمى توانید بگویید آیه را بر تمام تفسیرها حمل کنیم چون حمل مشترک بر تمام وجوه جایز نیست.
[۲۴] تفسیر کبیر، ج۲۴، ص۱۷۳.
و حمل آن بر تفسیر مورد نظر موافقین ترجیح بلا مرجح است. در پاسخ مى توان گفت: وجود احادیث متعدد در تفسیر این آیه که بر ایمان نیاکان پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) دلالت مى کنند مرجح وجه مورد نظر موافقین است.
۲. (وَإِذْ قالَ إِبراهیم رَبِّ اجْعَل هذا الْبَلَد آمناً وَاجْنُبنی وبَنی أن نعبدَ الأصنام) ; «زمانى که ابراهیم گفت: پروردگارا این بلد (مکه) را محیط امن قرار ده و من و فرزندانم را از پرستش بت ها دور گردان».، موافقین مى گویند به قرینه هذا البلد (مکه) منظور اولاد اسماعیل و پدران پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) بود. و این که قرآن مى فرماید:«کلمه توحید را کلمه پاینده اى در نسل هاى بعد از خود قرار داد» معلوم مى شود که مراد موحدان بوده است از اولاد ابراهیم (علیه السلام) .
[۲۷] حجج القرآن، ص۸۰.


۵.۳ - احادیث



۵.۳.۱ - دسته اول احادیث


موافقین در اثبات دیدگاه خود به دو دسته از احادیث استناد مى کنند: دسته اول احادیثى هستند که بر طاهر بودن پدران و مادران رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) دلالت مى کنند:
۱. پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «لم أزل أنقل من أصلاب الطاهرین إلى أرحام الطاهرات: پیوسته از صلب های پاک به رحم های پاکیزه منتقل مى شدم».
[۲۸] وائل المقالات، ص۴۶.
[۲۹] الدّر المنثور، ج۵، ص۹۸

۲. رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «سپس خداوند ما را در صلب آدم قرار داد و بعد به صلب هاى پدران و رحم هاى مادران منتقل کرد و ن جاست شرک و سفاحِ کفر بر ما نرسید.»
[۳۰] بحارالأنوار، ج۵، ص۷.
[۳۱] الدر المنثنورج۳، ص۲۹۴.
احادیث یاد شده متضافر بوده
و به حدّ تواتر معنوی هم مى رسند.
کلمه طاهرین و طاهرات در این احادیث نشان مى دهد که پدران و ما دران رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) موحد و خداپرست بوده اند چون مشرک طاهر نیست همان گونه که قرآن مى گوید: (إِنّما المشرکون نجس) ; «همانا مشرکان نجس هستند».پس نیاکان نبی (صلى الله علیه وآله وسلم) موحد بوده اند که پیامبر از آنان با لفظ طاهرین و طاهرات، تعبیر آورده است.

۵.۳.۲ - دسته دوم احادیث


دسته دوم احادیثى است که دلالت مى کند پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم نیاکان شان را در روز قیامت شفاعت خواهند کرد، چنان که رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: من از پروردگارم خواستم چهار نفر را ببخشد و او آنها را خواهد بخشید ان شاء اللّه آمنه دختر وهب، عبداللّه بن عبدالمطلب، ابوطالب بن عبدالمطلب و مردى از انصار که بین من و او حقنان و نمک (پیمان) بود.
[۳۵] تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۳۵.
موافقین مى گویند: بر اساس دستور قرآن جایز نیست که پیامبر و مومنین براى مشرکین طلب مغفرت و شفاعت کنندو این که رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرماید: پدر و مادرم را شفاعت خواهم کرد نشان مى دهد که آنها موحّد بوده اند.

۵.۴ - دلیل تاریخى


بر اساس متون تاریخی نه تنها دلیل صریحى بر مشرک بودن نیاکان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) وجود ندارد بلکه دلایلى وجود دارد که موحّد و خداپرست بودن نیاکان آن حضرت را ثابت مى کند. به عنوان مثال عبدالمطلب جد پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) به دلیل عمل به آیین حنیف ابراهیمى به ابراهیم ثانی ملقّب شده بود.
[۳۷] تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۱۱.
و از وى شعرى نقل شده که مطلعش این است: یا ربّ أنت الأحد الفرد الصمد • إن شئت الهمت الصواب والرشد
«اى پروردگار تو احد، فرد و صمد هستى اگر بخواهى راه راست و رستگاری را الهام مى کنى».
[۳۸] تاریخ یعقوبى، ج۱، ص۲۴۷.

همچنین از پدر و مادر گرامى پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم اشعارى در کتاب هاى تاریخى نقل شده که همگى دلالت بر ایمان آنان مى کند.
[۴۰] مفاهیم القرآن، ج۵، ص۱۴۶-۱۴۷


۶ - ادله نفی ایمان نیاکان پیامبر



دیدگاه دوم: برخى از علماى اهل سنت معتقدند که پدر و مادر حضرت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) مشرک بوده و در آتش جهنم گرفتار خواهند آمد و براى اثبات ادعاى خود به چند دلیل استناد مى کنند:

۵.۲ - آیات قرآن


(إِنّا أرسَلْناک بِالْحَقِّ بَشیراً وَنَذیراً ولا تُسْئَلُ عَنْ أَصحابِ الْجَحیم) : ما تو را به حق براى بشارت و بیم دادن فرستادیم و تو مسئول (گمراهى) دوزخیان نیستى»
مخالفین در شأن نزول این آیه روایتى نقل مى کنند که پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «اى کاش مى دانستم پدر و مادرم (در آن دنیا) چه مى کنند پس خداوند این آیه را نازل کرد و فرمود: (لا تُسْئَلُ عَنْ أَصحابِ الْجَحیم) ; «از اهل دوزخ سؤال نکن» و پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم هم تا هنگام مرگ یادى از آنها نکرد.
[۴۲] العجاب فى بیان الأسباب، ج۱، ص۳۶۷.
[۴۳] تفسیر القرآن (صنعانى)، ج۱، ص۵۹.
و نتیجه مى گیرند که طبق آیه فوق پدر و مادر پیامبر مشرک بوده و اهل دوزخ هستند.
[۴۴] ادلّه معتقد ابوحنیفه فى ابوى الرسول، ص۶۴-۶۵.

در مقابل این سخن موافقین مى گویند: قرائت مشهور این است که «لا تُسْألُ» خوانده شود، چون «لا» نافیه است.
[۴۵] الجامع لأحکام القرآن، ج۲، ص۹۲
[۴۶] جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج۱، ص۵۱۵-۵۱۶.

بنابراین معناى آیه این است که اى پیامبر تو مسئول گمراهى دوزخیان نیستى. علاوه بر این مخالفین تنها با استناد به روایت مذکور مى توانند آیه را حمل بر شرک پدر و مادر پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) کنند در حالى که روایت یاد شده ضعیف و مرسل است و نمى تواند مبین و مفسر آیه باشد.
[۴۷] تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۶۳
[۴۸] الدر المنثور، ج۱، ص۲۷۱.
[۴۹] سبل الهدى فی سیرة خیر العباد، ج۲، ص۱۲۵.

۲. (وَإِذْ قالَ إِبراهیم لأبیهِ آزَر أَتتَّخذ أَصناماً آلهة) ; «هنگامى که ابراهیم به اَب خود گفت آیا بت هایى را معبود خود انتخاب مى کنى».
مخالفین مى گویند طبق این آیه اَب یعنى پدر ابراهیم (علیه السلام) مشرک و بت پرست بوده و شما نمى توانید بگویید تمام نیاکان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) تا حضرت آدم (علیه السلام) موحّد بوده اند.
[۵۱] حجج القرآن، ص۸۰.

موافقین مى گویند که «آزر» پدر حضرت ابراهیم نبوده است
[۵۲] الدر المنثور، ج۳، ص۳۰۰.
بلکه عمو یا جدّ مادرى حضرت ابراهیم (علیه السلام بوده است
[۵۶] الاتقان ما یحسن من الاخبار الدائرة على الألسن، ج۲، ص۳۷۴.
و اطلاق لفظ اب بر عمو و جد مادری در لغت عرب جایز است چنان که فرزندان یعقوب از اسماعیل تعبیر به «اب» مى کننددر حالى که اسماعیل عموى یعقوب (علیه السلام) بوده نه پدر او. دوم این که حضرت ابراهیم به آزر وعده داد که براى تو طلب آمرزش (استغفار) مى کنم.امّا هنگامى که روشن شد وى دشمن خداست، از او بیزاری جست.و براى او استغفار نکرد. و بعد از سالیان دراز بعد از آن که خداوند اسماعیل و اسحاق را در سن پیرى به حضرت ابراهیم عطا کرد و آن حضرت کعبه را بازسازى کرد براى پدر و مادرش دعا کرد و فرمود: (رَبّنا اغفر لى وَلِوالدىَّ وَلِلْمُؤْمِنینَ یوْمَ یقُومُ الْحِساب) ; پروردگارا من و پدر و مادرم و همه مومنان را در آن روز که حساب برپا مى شود بیامرز»
و از آنجا که قرآن از استغفار نسبت به مشرکان نهى کرده است و از طرفى لفظ «والد» بر خلاف «اب» در زبان عرب فقط بر پدر واقعى اطلاق مى شود، معلوم مى شود مراد از «والد» در آیه شریفه آزر نبوده بلکه پدر و مادر واقعى حضرت ابراهیم (علیه السلام بوده و آنها موحد از دنیا رفته اند.
[۶۳] منهج الصادقین، ج۵، ص۱۴۶.


۵.۳ - احادیث


۱. «پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) براى مادرش درخواست شفاعت کرد، جبرئیل گفت: براى کسى که مشرک مرده است استغفار نکن».
[۶۴] مجمع الزوائد، ج۱، ص۱۱۷.
[۶۵] سبل الهدى فى سیرة خیر العباد، ج۱، ص۱۱۷.
مخالفین مى گویند: طبق این حدیث مادر پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) در جهنم است و معلوم مى شود مشرک بوده است ولى موافقین مى گویند: این حدیث ضعیف و غیر قابل استناد است چون در سلسله سند آن «محمد بن جابر» قرار دارد که از دیدگاه علم رجال ضعیف بوده و به حدیث او اعتنا نمى شود
[۶۶] الضعفاء الصغیر، ص۱۰۳.
[۶۷] لضعفاء والمتروکین، ص۲۳۳.
[۶۸] المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین، ج۱، ص۱۶۷.
.
۲. «پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) به پسران ملیکه فرمود: مادر شما در آتش است این سخن بر آنها گران آمد پس آنها را فرا خواند و فرمود: مادر من هم با مادر شماست...»
[۶۹] ادلّه معتقد ابوحنیفه فى ابوى الرسول/۷۳.
[۷۰] صحیح مسلم بشرح النووى ج۳، ص۷۹.
موافقین در ردّ این حدیث مى گویند این حدیث ضعیف است چون در سند آن «عثمان بن عمیر» قرار دارد که ضعیف است.
[۷۱] سبل الهدى فى سیرة خیر العباد، ج۲، ص۱۲۷.
[۷۲] ناسخ الحدیث و منسوخه، ص۴۸۹.

۳. «مردى از پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) پرسید: پدر من کجاست؟ فرمود: در آتش وقتى او رفت او را فرا خواند و گفت: پدر من و پدر تو در آتش است»
[۷۳] صحیح ابن حبان، ج۲، ص۳۴۰.
. موافقین در ردّ این حدیث مى گویند: این حدیث را حماد بن سلمة از ثابت از انس نقل کرده و «حمادّ» مورد تهمت و ضعف است و مطالب فراوانى را در احادیث او وارد کرده اند و وى حافظ خوبى نبوده است.
[۷۴] مقدمه فتح البارى، ص۳۹۷.
[۷۵] تهذیب التهذیب ، ج۳، ص۱۲ـ۱۵
بنابراین در این حدیث دلالتى بر شرک یا کفر نیاکان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) وجود ندارد.

۶.۳ - اجماع


مخالفین مى گویند: همه بر مشرک بودن پدر و مادر پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) اجماع دارند پس معلوم مى شود که پدر و مادر ایشان مشرک بوده است
[۷۶] ادلّه معتقد ابوحنیفة فى أبوی الرسول، ص۸۴.

در پاسخ مى توان گفت: چنین اجماعى وجود ندارد به دلیل این که نه تنها علماى شیعه بر موحّد بودن نیاکان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) اتفاق دارند.
[۷۷] اوائل المقالات، ص۴۵

بلکه بسیارى از محققین اهل سنت هم در این قضیه با شیعه هم عقیده هستند
[۷۸] کشف الخفاء، ج۱، ص۶۲.
[۷۹] الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۱، ص۱۵۰ـ۱۵۴.
.
دیدگاه سوم: برخى معتقدند که پدر و مادر رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم مشرک بودند، ولى رسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم) آنان را زنده کرد و آنها به پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم ایمان آوردند و دوباره از دنیا رفتند.
دلیل این گروه حدیثى است که عایشه از پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم نقل کرده که «در حجة الوداع با رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) بودیم... رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم گریه مى کرد و ناراحت و غمگین بود پس فرود آمد و مدتى طولانى در آنجا درنگ کرد سپس به نزد من بازگشت در حالى که خوشحال بود، به او گفتم: (چرا خوشحالى؟) فرمود: نزد قبر مادرم رفتم و از خداوند خواستم که او را زنده کند پس او به من ایمان آورد و خداوند دوباره او را باز گرداند.
[۸۰] کشف الخفاء، ج۱، ص۶۱.
[۸۱] لسان المیزان، ج۴، ص۳۰۵.
.
در ردّ این دیدگاه گفته شده: اولاً احادیثى که بر زنده شدن پدر و مادر پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) دلالت مى کنند ضعیف و غیر معتبر هست
[۸۲] کشف الخفاء، ج۱، ص۶۲-۶۳
[۸۳] ادلة معتقد ابوحنیفة فى ابوی الرسول، ص۸۷.

ثانیاً بر فرض بعید این احادیث را قبول کردیم این احادیث دلالت بر ایمان پدر و مادر پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) بعد از وفات و بعث مى کند چون ایمان بعد از مرگ و مشاهده احوال آن جهان فایده اى ندارد و این که پیامبر ایشان را زنده کرده و اسلام را بر آنها عرضه کرده براى تکمیل ایمان شان بوده است.

۷ - پانویس


 
۱. لسان العرب، ج۱۳، ص۲۳.    
۲. التوحید، ص۳۹۴.
۳. اوائل المقالات، ص۴۵.
۴. انعام/سوره۶، آیه۷۴.    
۵. شعرا/سوره ۲۶، آیه۲۱۹.    
۶. السیرة النبویة، ج۱، ص۱۲۷.
۷. الصحیح من سیرة النبی الأعظم ج۱، ص۱۵۰-۱۵۴
۸. تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۱۰.
۹. تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۳۵.
۱۰. اوائل المقالات، ص۴۵.
۱۱. روح المعانى فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۷۱.
۱۲. کشف الخفاء، ج۱، ص۶۲.
۱۳. بحار الأنوار، ج۱۵، ص۱۱۸.    
۱۴. کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، ص۲۷۶.
۱۵. المواقف، ص۲۶۵.
۱۶. شرح المقاصد، ج۵، ص۶۱.
۱۷. شعرا/سوره ۲۶، آیه۲۱۸-۲۱۹.    
۱۸. منهج الصادقین، ج۶، ص۴۸۹.
۱۹. گازر، ج۷، ص۱۰۴.
۲۰. مجمع البیان، ج۴، ص۲۰۶.
۲۱. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶۵.    
۲۲. تفسیر قمى، ج۲،ص۱۲۵.
۲۳. الجامع لأحکام القرآن، ج۱۳، ص۱۴۴.
۲۴. تفسیر کبیر، ج۲۴، ص۱۷۳.
۲۵. ابراهیم/سوره۱۴،آیه۳۵.    
۲۶. زخرف/سوره۴۳، آیه۲۸.    
۲۷. حجج القرآن، ص۸۰.
۲۸. وائل المقالات، ص۴۶.
۲۹. الدّر المنثور، ج۵، ص۹۸
۳۰. بحارالأنوار، ج۵، ص۷.
۳۱. الدر المنثنورج۳، ص۲۹۴.
۳۲. بحارالأنوار، ج۱۵، ص۱۱۸.    
۳۳. توبه/سوره۹، آیه۲۸.    
۳۴. بحارالأنوار، ج۱۵، ص۱۰۸.    
۳۵. تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۳۵.
۳۶. توبه/سوه۹، آیه۱۱۳.    
۳۷. تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۱۱.
۳۸. تاریخ یعقوبى، ج۱، ص۲۴۷.
۳۹. السیرة النبویة، ج۱، ص۱۷۸.    
۴۰. مفاهیم القرآن، ج۵، ص۱۴۶-۱۴۷
۴۱. بقره/سوره۲، آیه۱۱۹.    
۴۲. العجاب فى بیان الأسباب، ج۱، ص۳۶۷.
۴۳. تفسیر القرآن (صنعانى)، ج۱، ص۵۹.
۴۴. ادلّه معتقد ابوحنیفه فى ابوى الرسول، ص۶۴-۶۵.
۴۵. الجامع لأحکام القرآن، ج۲، ص۹۲
۴۶. جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج۱، ص۵۱۵-۵۱۶.
۴۷. تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۶۳
۴۸. الدر المنثور، ج۱، ص۲۷۱.
۴۹. سبل الهدى فی سیرة خیر العباد، ج۲، ص۱۲۵.
۵۰. انعام/سوره۶، آیه۷۴.    
۵۱. حجج القرآن، ص۸۰.
۵۲. الدر المنثور، ج۳، ص۳۰۰.
۵۳. مجمع البیان، ج۶، ص۸۶.    
۵۴. المیزان، ج۱۲، ص۷۸.    
۵۵. المیزان، ج۱۴، ص۵۷.    
۵۶. الاتقان ما یحسن من الاخبار الدائرة على الألسن، ج۲، ص۳۷۴.
۵۷. بقره/سوره۲، آیه۱۳۳.    
۵۸. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۴.    
۵۹. توبه/سوره۹، آیه۱۱۴.    
۶۰. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۱.    
۶۱. توبه/سوره۹، آیه۱۱۳.    
۶۲. مجمع البیان، ج۶، ص۸۶.    
۶۳. منهج الصادقین، ج۵، ص۱۴۶.
۶۴. مجمع الزوائد، ج۱، ص۱۱۷.
۶۵. سبل الهدى فى سیرة خیر العباد، ج۱، ص۱۱۷.
۶۶. الضعفاء الصغیر، ص۱۰۳.
۶۷. لضعفاء والمتروکین، ص۲۳۳.
۶۸. المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین، ج۱، ص۱۶۷.
۶۹. ادلّه معتقد ابوحنیفه فى ابوى الرسول/۷۳.
۷۰. صحیح مسلم بشرح النووى ج۳، ص۷۹.
۷۱. سبل الهدى فى سیرة خیر العباد، ج۲، ص۱۲۷.
۷۲. ناسخ الحدیث و منسوخه، ص۴۸۹.
۷۳. صحیح ابن حبان، ج۲، ص۳۴۰.
۷۴. مقدمه فتح البارى، ص۳۹۷.
۷۵. تهذیب التهذیب ، ج۳، ص۱۲ـ۱۵
۷۶. ادلّه معتقد ابوحنیفة فى أبوی الرسول، ص۸۴.
۷۷. اوائل المقالات، ص۴۵
۷۸. کشف الخفاء، ج۱، ص۶۲.
۷۹. الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۱، ص۱۵۰ـ۱۵۴.
۸۰. کشف الخفاء، ج۱، ص۶۱.
۸۱. لسان المیزان، ج۴، ص۳۰۵.
۸۲. کشف الخفاء، ج۱، ص۶۲-۶۳
۸۳. ادلة معتقد ابوحنیفة فى ابوی الرسول، ص۸۷.
۸۴. بحارالأنوار، ج۱۵، ص۱۱۰.    


۸ - منبع


دانشنامه کلام اسلامی.    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.